loading...

ناشناخته

بازدید : 439
جمعه 22 آبان 1399 زمان : 14:38

من عاشق والیبال ام یعنی دیوونه‌ها بهم بگین میای والیبال همیشه پایه ام و نه توش نمیارم

کلا هر موقع شرایطش پیش بیاد والیبال بازی کردن پایه‌ی ثابت تفریح‌هام هستش

معمولا وقتی با پسر و دختر‌های فامیل میریم پارکی ،جایی یه توپ والیبال هم همرامونه و همون اول تا میرسیم به مکان ما براوبچ میریم والیبال مامان‌ها هم بساط غذا رو اماده میکنن بابا‌ها هم بساط اتیش و اینا

یه بار مثل همیشه رفتیم والیبال بازی کنیم من دیدم یکی از ناخن‌های پسر خاله ام خیلی بلنده بهش گفتم تو نیا یا میای ناخن کوتاه کن بیا ناخنت میشکنه‌هاا

گفتش نترس نمیشکنه حواسم هس . منم گفتم باش خود دانی😑

پسر‌ها یه طرف وایسادن ما دختر هم یه طرف امتیازی نبود بازی ولی یه قانون داشتیم نزاریم تا جایی که میشه توپ زمین بخوره هر کس زودتر نتونه بیشتر از ده بار توپ رو دریافت کنه و توپ توی محدوده‌ی اون زمین بخوره باید به بقیه بستنی بده ما هم که جمعیت مون زیاد😁

یعنی چنان در تکاپو بودیم یکی با پا میزد یکی با مشت اصلا یه وضعی به هرچیزی شبیه بود الا والیبال 😂😂

اقا یکی از پسر خاله‌هام دریافت که کرد توپ رفت بالا یعنی فقط کیف میداد برای اسپک زدن و بنده ام ضربه رو زدم یعنی چنان به توپ ضربه زدم که دست خودم میسخوت هیچی اقا این توپ با سرعت زیاد رفت سمت اون یکی پسرخاله اومد با پنجه دریافت کنه که نتونست توپ خورد زمین بعد دیدم قیافه اش درهم شد 😣 همه رفتن سمتش پرسیدن چی شده و اینا

بعد دیدیم ناخن انگشتش شکسته بد و داره خون میاد😓

رو به من گفت مرض داری این طوری اسپک میزنی

منم گفتم به من چه قبلش گفتم که ناخنت بلنده نیا بازی 😊

بعدش هم اخه کی با پنجه این طور توپی رو دریافت میکنه احمق خان😑😑

گفتش از قصد زدی مگه نه 😊

من :نه به جون تو از کجا میدونستم میاد سمت تو

گفت اره تو که راست میگی 😊

در حال جر و بحث بودیم که مادران گرام صدا مون کردن برای ناهار ما هم همه عین این قحطی زده‌ها حمله ور شدیم سمت الاچیق انگار نه انگار درگیر بحث بودیم 😁

اینجا هم میگم تقصیر کار خودش بود نه من 😌

خب وقتی عین ادم میگم اقا ناخنت بلنده خطرناکه گوش نمیده باید عملی بهش نشون میدادم دیگه😅

خداروشکر براش درس عبرت شد دفعه‌های دیگه ناخنش بلند نبود موقع والیبال ☺

چه قدر دلم تنگ شده برای اون روز‌هاااا

تقریبا یه سال میشه که این طوری دورهمی‌بیرون نرفتیم 😑

اقا یه بارم داشتیم وسطی بازی میکردیم من زدم همین یکی پسر خاله ام رو ناقص کردم 😶😶

بدبخت رو زمین پخش شد بقیه پسرخاله‌هام دورش که کمکش کنن بلند بشه فقط بهم فش میداد البته حق داشتولی اینبار اصلا اصلا از قصد نبود اقاااا 😓

تنها کاری که از دست بر میومد عذرخواهی مودبانه بود 😌

البته بگمااا توی بازی‌ها کم خودم هم درب و داغون نشدم از دست اینااااا 😒

یه بار یکی از پسر خاله‌هام توپ رو زد من وسط بود اقا اومدم بل بگیرم توپ مستقیم خورد تو دماغ ام بل گرفتم اما دماغم به فنا رفت فقط تا یه ساعت خون میومد ازش 😂😂

کلا تلفات زیاد میدیم توی بازی‌ها مون ولی خیلی خوش میگذره به همه مون 😍😍

کاش کرونا تموم بشه ما هم مثل قبلا بریم بیرون 😞


برچسب‌ها: تفریح, خاطرات, والیبال
با ت بودن همیشہ زیباس ...
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی